دانشجویی

دانشجویی

اعتراف میکنم اومدم سبزه بکارم (باگندم)دیدم نداریم به جاش رفتم برنج خیس کردم که جوونه بزنه نه این مغزه من دارم....دیگه دارم کم کم به سالم بودنم شک میکنم

اعتراف میکنم اونقدری که من توی دنیای مجازی ملت رو گذاشتم سر کار،‏@ جواد افشار با ساختن فیلم مادرانه مردمو نذاشت سرکار ‏::::دی کصافط هم خودتونید ‏:‏

اعتراف میکنم بار اول که یه بز از نزدیک دیدم بچه بودم، از ترس بهش سلام کردم بعد فرار کردم =|

اعتراف میکنم برای اولین بار ک سوار ون شدم، موقع پیاده شدن دستگیره در رو فشار دادم تا باز کنم . نمیدونستم که در اتوماتیکه و باید راننده وا کنه.

اعتراف میکنم بزرگترین دغدغه ی من تو دوران کودکی این بود که مامانم با کلاغا چطور ارتباط برقرار می کرد ؟!! لامصب همه ی نمراتمو می دونست ...

اعتراف میکنم بیش از ده ها کلیپس خواهرم در بیکاریهام شکسته شد!!!!جالبتر اینکه همه اوناروهم مینداختم تو کیفش مثلا که تو کیفش شکست......

اعتراف میکنم تلفظ شمشیربازی با اسلحه اپه رو یه چند سالیه کشف کردم، تا قبل از اون فکر می کردم با اسلحه افه ست و طرف اِفه ضربه زدن میاد......خخخخخخخخخخخخ

اعتراف میکنم حسادت آورترین لحظه ی عمرم وقیه که میخوام منبع رو پایین مطلب وبلاگم بنویسم .شمام اینجورین؟ یا فقط من اینقد حسودم

اعتراف میکنم خیلی دوس دارم دست بابا مامنمو ببوسم نمسدونم چرا روم نمیشه

اعتراف میکنم دو سال هنرستانو همیشه دیرتر از همه میرسیدم مدرسه با اینکه 200 متر با خونمون فاصله داشت:||خو چیه خواب میموندم تنبلم خودتونید !

اعتراف میکنم دوره دبستان امتحان جغرافی داشتیم یه سوالش این بود: تنها قمر کره زمین؟ من هم با اطمینان کامل نوشتم قمر بنی هاشم!!!

اعتراف میکنم سه ماه اولی که به 4جوک میومدم فکر میکردم همه این مطالبو یه نفر مینویسه.اتو دلم انقد تحسینش میکردم با این همه خلاقیت!!! به نظرتون امیدی هست؟!!!

اعتراف میکنم میخواستم نون بربری بخرم رفتم تو مغازه هول شدم گفتم نون بندری دارین تا یه ماه بهم میخندیدن!!!!!!

اعتراف میکنم میرم تو هر وبلاگی تند تند refreshمیکنم تا آمار بازدید بره بالا و صاحب وبلاگ امیدوار باشه

اعتراف میکنم میزان استفاده از خمیردندان در ماه رمضان در خونه ی ما از کل سال بیشتره نه اینکه توی رمضون زیاد مسواک بزنیما نه در طول سال اصلا مسواک نمیزنیم :|

اعتراف میکنم همیشه وقتی دعوام با یکی تموم میشه تازه جواب های خوب به ذهنم میرسه! :)

اعتراف میکنم کوچیک که بودم صابون که میفتاد کف حموم با شامپو میشستمش !!!

اعتراف میکنم یک سال از ذوقم موقع دریافت کارنامه شیرینی پخش کردم آخه انضباطم برای اولین بار 19 شده بود منواین همه خوشبختی مهاله مهاله مهاله

اعتراف میکنم..... یکی از انگیزه های ازدواج کردنم خارج شدن از حکومت پدرم و ایجاد حکومت مستقل برای خاموش و روشن کردن کولره!

اعتراف نامه: اعتراف میکنم اولین باری ک احساس بزرگ بودن کردن این بود ک رفتم دکتر.دکتر بم قرص سرما خوردگی بزرگسالان داد؟!