دانشجویی

دانشجویی

بعضی هاطواف نمیکنند، فقط خدارادورمیزنند...

بلا هایی که دهه هشتادیا سرم آوردن سگ ولگرد محله مون سرم نیاورد, ولله بقران... :@

بنده عادمی ام که با یه خرید کوچیک تا چند روز امید به زندگیم به سطح بالایی میرسه

به بعضی پسرا هم باید گفت عزیزم ۱ماه پودر و قرص نخور و بیخیال آمپول شو، ببینم خدا چطوری آفریدت؟؟

به خواهرم میگم دعا کن برام. دعا بچه ها زود قبول میشه...... میگه :نه اگه قبول میشد وقتی من ۶ سالم بود و تو عروسکمو شکوندی باید میمردی!!!!!!!

به طرف میگن تاحالا ریسک کردی؟ میگه اره یک بارکه اسهال داشتم گوزیدم

به مامبزرگم میگم یه کرم ضدافتاب داری بمن بدی؟ کرم برنزه بمن میده!!!! جلل خالق مامبزرگم مامبزرگای قدیم!

بهترین اتفاق کودکی: روی مبل خوابت میبرد، صبح که از خواب بیدار میشدی رو تخت بودی.

بهترین لحظه ی زندگی :تو لباسی که در سال گذشته ازش استفاده کردی پول پیدا کنی!! و از خواب پاشی و ببینی چند ساعت دیگه هم میتونی بخوابی!!

بهترین کس تو همه ی زندگی ها مادر

بچه ها قبول دارین میشه زیبایی خانومارو با یه دستمال مرطوب پاک کرد؟ دیدم که میگم

بچه پولدار نیستم اما کولرخونمون ۲۴ ساعته روشنه گاهی هم دو تا کولر. چرا واسه شما خاموشه????

بگریز، دوست من، به تنهایی ات بگریز! تو را از بانگ بزرگ مردان کر و از نیش خردان زخمگین می بینم.

بیاید اعتراف کنیم که هممون تا حالا حداقل برای یه بار هم که شده مجبور شدیم لاک رو به زور با کارت میوه خوری بکنیم... واقعا کار خیلی سختیه

بیایین اعتراف کنیم که هیچ لذتی بالاتر از این نبود ک معاون مدرسه میومد میگفت معلمتون مشکل براش پیش اونده برین زمین ورزش

»دخمــ ــل آذریے« اعتراف میکنم بچه بودم بعضی وقتا ب عروسکام انقد زُل میزدم تا مچشونو حین تکون خوردن بگیرم ! خخخخ ی همچیم آدم خجسته و شیرین العقلی بودم من :D

آقا (این درستشه!) اعتراف میکنم وقتی فهمیدم چجوری تشخیص میدن بچه که به دنیا میاد دختره یا پسره تا دو ساعت خشکم زده بود. ^_^

اعتراف ميکنم يکى ديگه از قوانين مورفى اينه که اگر تو خونه غذا املت باشه همسايه بغلى جوجه کباب دارن :)))))

اعتراف میکنم ادم نبودم چه برسه به خوب و یا بدش... حتی یه بارم تا الان دست پدرومادرمو نبوسیدم

اعتراف میکنم استادمون حين درس دادن زل ميزنه تو چشماي من و من در حالي که هيچي نفهميدم سرمو به نشونه ي تاييد تکون ميدم