نمکیات

نمکیات

بی سروصدا وسایلاتونو جمع کنید با صف برید تو حیاط امروز معلم ندارید *یادش بخیر*

بی گمان خاطره هر رویداد، شیرین تر از خود آن است! 【شن لی】

تا بزور شلوارتو درنیاوردم زود خودت بکش پایین!! (تعارف بابام به مهمونا درحال دادن پیرجامه)

تا حالا شده شب از خواب بیدار شین و خدا خدا کنین که ساعت مثلا ۷ نباشه؟ یعنی اون موقع که آدم میبینه ساعت ۵ هستاااا یه لذتی داره که تو انتقام گرفتن نیست

تلویزیون بچه رو نشون داد حافظ کل قرآن بود. بابام گفت یاد بگیر نصف توئه. یهو باباشم نشون دادن که اونم حافظ کل قرآن بود بابام کانالو عوض کرد

تنها ترس من از این زندگی لعنتی اینه که شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگی :این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود...

تو کلاس آیین نامه نشسته بودیم سرهنگه پرسید :کی میدونه کجا دور زدن ممنوعه؟ یکی دستشو بلند کرد و گفت :"تو رفاقت... "

حتمأ دهه ی شصتیا یادشونه؛ حموم عمومی، یا اون حمومای نمره، از همه بیشتر اون پارچ آب خنک که زنگ میزدیمو میاوردن حال میداد... هیییی یادش ب خیر

حس می‌کنم از گور برخاسته‌ام... تولدی در راه است و بوی عطرش در فضایم جاریست... (به یاد عسل بدیعی)

حیف نون بعده ۳۰ سال میره مغازه ای که ازش کفش خریده. بعد میگه :ماباز اومدیم. :)

خاطرات خیلی عجیبند گاهی اوقات گریه می کنیم برای روزهایی که می خندیم

خاطرات شمال محاله یادم بره...

خاطره بد ترین یادگار انسانه. اگه خوب باشه ناراحتت میکنه که چرا دیگه تکرار نمیشه. اگه بد باشه هم نمک به زخمت میپاشه.

خاطره یعنی ی سکوته غیره منتظره، میونه خنده های بلند....

خدابیامرز همیشه از ارتفاع میترسید ولی بازم بلندپروازی میکرد، آخرش از او بالا افتاد پایین مرد!!!

خدایا مارو بکش. بچه های مارو بکش. اقوام مارو بکش. پدرومادر مارو بکش. خدایا اصلا هرچی مار تو دنیاس بکش.

خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت... بس که ترانه خوندمو غم زمونه برنگشت.. استاد سیاوش قمیشی

خوابیده بودم. دیدم یکی داره صدام میکنه. چشامو مالوندم. دیدم مامان بزرگمه. سلام کردم. درجواب من :سلام عزیزم اگه خوابت میاد بخواب :| :| :|

خوب و عزیزی ایران زیبا/پاینده باشی ای خانه ما/من دوست هستم با شهرهایت/با کوه دشتت/با نهرهایت به افتخار دهه شصتیا دست جیغ هورااااااااا.

خودم هم خوب میدانم که در یادت نمی مانم ولی این بیت نیما را برایت باز میخوانم :گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم...