
اختلال شخصیت خودشیفته چیست؟
مقدمه
شخصیت عبارت است از الگوهای رفتاری مشخص و ثابت که بهواسطه آن، فرد دنیا، دیگران و خودش را از آن طریق درک کرده و ارتباط برقرار میکند. اختلالهای شخصیت الگوهای سخت، غیرقابل انعطاف و ناسازگاری هستند که باعث ایجاد مشکل در روابط اجتماعی و کارکردهای فرد شده و باعث استرس در فرد میشوند. این الگوها بر همه جنبههای زندگی تاثیر میگذارند و با انتظارات فرهنگی دیگران بهشدت متفاوت هستند.
اختلال شخصیت خودشیفته
آن چیزی که ما معمولاً از افراد خودشیفته در ذهن داریم، فردی است که اعتماد بهنفس زیادی دارد، به دیگران اعتنا نمیکند، قدرتمند و ثروتمند است و به دیگران به دیده تحقیر مینگرد. اکثر موارد بالا درباره فرد خودشیفته درست است، ولکن مهمترین باور غلطی که مردم درباره افراد خودشیفته دارند آن است که آنها اعتماد بهنفس بالایی دارند و خودشان را خیلی قبول دارند. ولکن واقعیت آن است که اتفاقا افراد خودشیفته، عزتنفس پائینی دارند و در ناخودآگاه خویش، ارزشی برای خود قائل نیستند.
اگرچه گروهی از خودشیفتهها اعتماد بهنفس دارند، ولکن باید بین عزتنفس و اعتماد بهنفس تفاوت قائل شد. فردی که عزتنفس دارد، در هر صورتی خود را خوب و ارزشمند میداند، ولکن فردی که فاقد عزتنفس است، مجبور است دائما ارزشمندی خود را بهواسطه موفقیتهایی که کسب میکند، اثبات کند. اما مشکل آن است که ظرف خود ارزشمندی فرد خودشیفته، سوراخ است و هر چقدر موفقیت داخل آن بریزد و هرچقدر تائید دیگران را بهدست بیاورد، ظرف او پر نمیشود و همواره باید بیشتر در جستجوی موفقیت و تحسین دیگران باشد. موفقیتها اعتماد بهنفس او را در انجام کارها بالا میبرد، ولکن عزتنفس او تغییر نمیکند.
افراد خودشیفته نیاز شدیدی به تحسین، توجه و تایید دیگران دارند و تمام رفتارهای آنها معطوف به آن است که بهنوعی عمل کنند تا تایید دیگران را بهدست آورند. آنها به دیگران همواره خود را جوری عرضه میکنند که آدم مهمی هستند. آنها توان همدلی با دیگران را ندارند و از لحاظ احساسی رشد نیافته هستند و بههمین دلیل روابط عاطفی موفقی ندارند. البته بهتر است بگوییم اصولاً رابطه عاطفی ندارند و روابط آنها بر اساس سود و زیان و کسب موفقیت است. آنها بهجهت عزتنفس لرزانی که در پشت نقاب توانایی خود دارند، در مقابل انتقاد بهشدت حساس هستند.
افراد مشهور
از جمله زنان خودشیفته و مردان خوشیفته مشهوری که به اختلال شخصیت خودشیفته دچارند، میتوان به شخصیتهای زیر اشاره کرد:
۱. اپرا وینفری
۲. ماری کری
۳. جاستین بیبر
۴. ژوزف استالین
۵. دونالد ترامپ
۶. مادونا
۷. جنی مک کارتی
۸. پاریس هیلتون
نشانههای خودشیفتگی و علائم اختلال شخصیت خودشیفته چیست؟
۱. احساس اهمیت بیش از حد درباره خود.
۲. حقوق و مزایای زیادی برای خود قائل هستند و انتظار تحسین و تایید بسیار زیادی دارند. فکر میکنند دیگران باید با آنها بهنحو متفاوتی رفتار کنند.
۳. انتظار دارند دیگران آنها را فوقالعاده بدانند، حتی در جایی که هیچ دستاوردی نیز ندارند.
۴. درباره دستاوردها و استعدادهای خود غلو میکنند.
۵. ذهن آنها همیشه مشغول خیالپردازی درباره موفقیت، قدرت، زیبایی و یا یک همسر فوقالعاده میباشد.
۶. باور دارند که خودشان عالی هستند و باید تنها با افراد همسطح خودشان معاشرت کنند. تمایل دارند با کسانی که فکر میکنند بیهمتا و یا فوقالعاده هستند رفت و آمد کنند.
۷. در گفتگو متکلم وحده هستند و افرادی را که فکر میکنند از آنها پائینتر هستند، تحقیر میکنند و نگاه از بالا به پایین دارند.
۸. از دیگران انتظار همراهی و اطاعت دارند.
۹. برای رسیدن به خواستههای خود، دیگران را وسیله میکنند.
۱۰. توانایی درک نیازها و احساسات دیگران را ندارند و اهمیتی به آنها نمیدهند.
۱۱. از سویی نسبت به دیگران حسادت میکنند و از سویی دیگر باور دارند دیگران به آنها حسادت میکنند.
۱۲. با تکبر و افاده و خودخواهی با دیگران رفتار میکنند.
۱۳. اصرار بر داشتن بهترین ماشین، خانه و … را دارند.
۱۴. در روابط بین فردی خود، همواره مشکل دارند و در ارتباط بهدنبال کسی هستند که آنها را تحسین کند و یا آنکه باعث کسب موفقیت آنها شود.
۱۵. با دیگران با خشونت و پرخاش برخورد میکنند تا از این طریق برتری خودشان را اثبات کنند.
۱۶. کوچکترین انتقادی آنها را بهم میریزد و با پرخاش و تحقیر واکنش نشان میدهند.
۱۷. توان تنظیم هیجانات خود را ندارند.
۱۸. خیلی وقتها احساس افسردگی دارند، زیرا به موفقیتهایی که در ذهن دارند، نرسیدهاند.
۱۹. در درون خود احساس حقارت، شرم، عدم امنیت و شکنندگی دارند.
دلایل اختلال شخصیت خودشیفته
مانند سایر اختلالهای شخصیت، دلیل ایجاد اختلال شخصیت خودشیفته نیز مشخص نمیباشد و تنها مجموعهای از عوامل را در ایجاد آن دخیل میدانند:
۱. محیط: محیط نامناسب بههمراه سایر عوامل، نقش مهمی در ایجاد شخصیت خودشیفته دارد. بهموارد زیر میتوان اشاره کرد:
ارتباط نامناسب بین کودک و والد و از جمله تحسین بیمورد و انتقاد زیاد،
والدین بیتوجه و سرد و والدین بیش از حد محافظت کننده و کنترلگر،
در معرض سوءاستفاده شدید قرار گرفتن در کودکی،
والدین غیرقابل اعتماد و غیرقابل پیشبینی،
بیش از حد لوس شدن توسط اطرافیان.
۲. ژنتیک: اکتساب خلق و خوی ارثی.
۳. عصب زیستی: ارتباط بین ساختارهای مغزی و نحوه تفکر و رفتار. تحقیقات نشان میدهند ساختار مغزی افراد خودشیفته، متفاوت از دیگران است.
همهگیر شناسی
حدود ۱ درصد از جمعیت، دچار اختلال شخصیت خودشیفته هستند. اختلال شخصیت خودشیفته در مردان بیشتر از زنان است. حدود ۷۵ درصد افرادی که تشخیص اختلال خودشیفته میگیرند، مرد هستند. این اختلال در نوجوانی و جوانی تشخیص داده میشود. البته باید توجه داشت که نوجوانان خصوصیاتی را بهطور کوتاهمدت از خود بروز میدهند که شبیه موارد بالا است، اما نباید آن را با اختلال شخصیت خودشیفته که الگویی پایدار و غیرقابل انعطاف است، اشتباه گرفت.
بههمین دلیل، تشخیص اختلال خودشیفته را در بزرگسالی که رفتار فرد ثبات پیدا میکند، باید داد. اما اگر قرار است در نوجوان این تشخیص داده شود، باید نشانههای شخصیت خودشیفته حداقل بهمدت یکسال در فرد وجود داشته باشد. شدت این اختلال با افزایش سن و رسیدن به دهه چهارم و پنجم زندگی کاهش مییابد.
اختلالات همراه
افراد خودشیفته با احتمال بیشتری دچار موارد زیر میشوند:
۱. افسردگی
۲. اضطراب
۳. مشکلات ارتباطی
۴. مشکل در کار و مدرسه
۵. مشکلات سلامت فیزیکی
۶. سوءمصرف مواد و الکل
۷. افکار خودکشی
اختلال شخصیت خودشیفته و ازدواج
ارتباط با فرد خودشیفته
مردم رابطه خوبی با افراد خودشیفته ندارند چون پرخاشگرند
بهدلیل رفتارهای تند، پرخاشگرانه و همراه با بیاحترامی که آنها با دیگران دارند، مردم رابطه خوبی با آنها ندارند و نمیتوانند آنها را تحمل کنند و افراد خودشیفته معمولاً انسانهای تنهایی هستند. البته باید توجه داشت که افراد خودشیفته دورنمای بسیار دلفریبی دارند و دیگران را بهخود جذب میکنند. آنها قدرت بسیار زیادی در ترسیم تخیلات خود دارند که آنها را بهجای واقعیت به دیگران عرضه میدارند. ظاهر با اعتماد بهنفس آنها دیگران را بهخود جذب میکند.
افراد خودشیفته، بالاخص افرادی را که احساس بیاهمیتی میکنند و در کنار افراد خودشیفته خود را جای آنها میگذارند و بهنیابت از آنها احساس اهمیت میکنند را بهخود جذب میکنند. خودشیفتهها افراد مهرطلب را نیز سریع بهخود جذب میکنند.
افراد خودشیفته دنبال فردی هستند که مدام از وی تعریف کند
باید توجه داشت که افراد خودشیفته بهدنبال رابطه عاطفی یا یک شریک زندگی نمیباشند، بلکه آنها کسی را میخواهند که چشم بسته از آنها اطاعت کند و مدام مجیز آنها را بگوید و از آنها تعریف کند. تنها اهمیت شما برای آنها این است که از آنها تعریف کنید و به آنها بگوئید که چقدر انسانهای موفق و بزرگی هستند. در صورتیکه از آنها انتقاد کنید، آنها را بهحد جنون خشمگین کرده و بههر وسیلهای بهشما حمله میکنند تا برتری خودشان را به اثبات برسانند. آنها به هیچ وجه توجهی به شما، نیازهایتان و احساساتتان ندارند.
برای رسیدن به اهدافشان دروغ میگویند
خودشیفته برای رسیدن به اهدافش دروغ میگوید، آسیبمیرساند و بیاحترامی میکند تا به اهدافش برسد. در این خیال خام نباشید که با شما اینکار را نخواهد کرد. بهتر است هرچه زودتر واقعیت درونی فرد خودشیفته را بپذیرید و خودتان را با خیالات واهی گمراهنکنید. برای آسیبها، توهینها و بیاحترامیهای او دلیل تراشی نکنید و آن را کوچک جلوه ندهید. اصلاً تصور نکنید که اگر با مهربانی رفتار کنید یا صبور باشید، اندکاندک اوضاع بهبود خواهد یافت؛ زیرا اولاً اختلال شخصیت خودشیفته نسبت به هرگونه تغییر بسیار مقاوم است و در ثانی، او مهربانی و صبوری شما را نشانه ضعفتان میداند و احترام کمتری برای شما قائلاست. بهترست بهجای آنکه بخواهید از طریق خیالپردازیهای یک خودشیفته و بهنیابت از او به نیازهایتان دستیابید، بر رویاهای خودتان تمرکز کنید. پیش خود فکر کنید واقعاً چه میخواهید، چه نیازهایی دارید، و چگونه میتوانید نیازهایتان را در زندگی واقعی، جامه عمل بپوشانید.
یک فرد خودشیفته نمیتواند به طرف مقابلش احترام بگذارد
یک رابطه سالم بر احترام و تعهد دوجانبه استوار است و فرد خودشیفته نه اینکه نمیخواهد، بلکه نمیتواند در روابط نزدیک به طرف مقابل احترام بگذارد. تمرکز آنها بر روی نیازهای خودشان است و غیر از آن هیچ چیزی برای آنها وجود ندارد. آنها شما را نمیبینند و نمیشنوند. بههمین دلیل آنها دائما حقوق دیگری و از جمله شما را در صورتیکه با نیازهای آنها مغایر باشد، بهراحتی زیر پا میگذارند. در صورتیکه حد و مرزهای خود را با آنها بهطور قاطع روشن نکنید، آنها بهطور مداوم حد و مرزهای شما را زیر پا میگذارند، تا بهحدی که بهخود اجازه میدهند بهشما بگویند شما باید چه رفتاری انجام دهید، به چه فکر کنید و چه احساسی داشته باشید.
در صورتیکه به رفتارها، حرکات و بیاحترامیهای فرد خودشیفته اشاره کنید، در واقع تصویر بیعیب و نقص آنها را از خودشان خراب میکنید و بههمین دلیل بهشدت واکنش نشان میدهند. سعی کنید با آرامش و احترام و با ملایمت هرچه تمامتر به او درباره احساسات خودتان بگوئید و به انگیزه و نیت او و یا آنکه چقدر رفتار او بد و زننده است، اشارهای نکنید. بهتر آن است که از احساس ناراحتی و غم خود بگوئید و به شخصیت او کاری نداشته باشید. بهطور مثال: وقتی بدون اطلاع من میهمان دعوت کردی، احساس بیاهمیتی و بیتوجهی کردم. بهیچوجه نگوئید تو فرد بیتوجهی هستی و یا تو خیلی خودخواهی و … .
بسیار انتقادگر هستند
حواستان باشد که انتقادها و توهینهای آنها را بهخود نگیرید، زیرا فرد خودشیفته از این طریق احساس شرم و نقص خود را فرافکنی میکند. بله، بسیار سخت است که وقتی مقصر نیستید، کسی از شما انتقاد کند و شما را مقصر بداند؛ ولی اگر بهخودتان بگیرید، عزتنفستان لطمه میبیند. اجازه ندهید تصویری که او به شما از خودتان میدهد که همراه با توهین و بیاحترامی است، تصویر شما از خودتان بشود. انتقادات و بیاحترامیهای او را بهیچوجه درونی نکنید و نپذیرید.
بهیچوجه با یک خودشیفته بحث نکنید، زیرا او بهیچوجه کوتاه نخواهد آمد؛ زیرا او باید در همه چیز برتر باشد. وقتی به شما حمله کرد، تلاش نکنید خودتان را اثبات کنید. هرقدر هم که شما منطقی برای او توضیح دهید، او حرف شما را نخواهد شنید. تنها به آرامی بگوئید که نظر شما با نظر او فرق دارد و دیگر ادامه ندهید.
بهترین راه مقابله در برابر بیاحترامیها و توهینهای یک خودشیفته آن است که یک خودِ قوی داشته باشید و درباره تواناییها و ضعفهای خود شناخت داشته باشید. در اینصورت حرفهای یک خودشیفته تاثیری بر شما نخواهد گذاشت. بهدنبال تائید و تحسین از یک خودشیفته نباشید، زیرا مطمئنا آن را دریافت نخواهید کرد. بهجای آن سعی کنید با شناخت بیشتر خودتان، عزتنفستان را افزایش دهید.
درمان اختلال شخصیت خودشیفته
مشکل اختلال شخصیت خودشیفته مانند سایر اختلالهای شخصیت آن است که آنها خود را بیمشکل میدانند و دیگران را مقصر تلقیمیکنند. بههمین دلیل آنها هیچ انگیزهای برای درمان ندارند. ضمن آنکه نمیتوانند در جایی حاضر شوند که احساسکنند مقام درمانگر بالاتر از آنها است و قدرت در دست آنها نیست. آنها تنها زمانیکه مجبور شوند و بهمشکلی در زندگی برخورد کنند، نزد درمانگر میروند. مثلاً زمانیکه همسر میخواهد از او جدا شود یا آنکه با سبک و الگوی رفتاری خود، دیگر نتوانند امور را بهپیش ببرند.
آنها در همهجا باید شخصیت قوی و موفقی از خود نشاندهند و این امر با جلسات درمان سازگار نیست. آنها توانایی آن را ندارند که درباره ضعفها و احساس عجز خود صحبتکنند و این کار برای آنها بسیار دشوار است و با الگوی ذهنی و رفتاری آنها سازگار نیست. آنها در جلسات درمان انتظار دارند درمانگر برایشان حقوق ویژهای قائلشود. مثلاً از آنها دستمزد کمتری بگیرد یا نسبتبه دیگر مراجعان احترام بیشتری قائلشود.
درمانگر باید دقتکند بهنحوی عملکند تا از سویی باعث بیاحترامی بهفرد خودشیفته نشود و ازسوی دیگر باعثنشود خودبزرگبینی او بیشتر شود. درمانگر باید آهسته آهسته به درون فرد خودشیفته نفوذ کند، بهنحوی که او احساس حملهنکند و درمانگر را با خود یکی بداند و درککند که درمانگر برای او، باوجود پیبردن بهنقاط ضعفش، احترام قائلاست.
نکتهای که باید فرد خودشیفته درک کند آنست که او برای تامین نیازهای عاطفی خود و رفع تنهایی هرچه بیشتر تلاشمیکند تا فرد موفقتری شود تا بدینوسیله دیگران را بهسوی خود جلبکند. ولکن هرچه بیشتر برای برتر نشاندادن خود تلاشمیکند، افراد بیشتری را از دست میدهد و هرچقدر افراد بیشتری را از دست بدهد و محبت واقعی کمتری از سمت دیگران بگیرد، بیشتر سعیمیکند تا نیازش را با موفقیت بیشتر جبرانکند. درمانگر تلاشمیکند با آگاهیدادن و تقویت مهارتهای عاطفی، او را از این دور باطل برهاند.
اهداف درمانی
اهداف درمانی را میتوان برای اختلال شخصیت خودشیفته چنین تعریف کرد:
۱. توانایی و کسب مهارت حفظ رابطه با نزدیکان و همکاران
۲. تحمل انتقاد و پذیرش نقص در خود
۳. درک کردن و تنظیم احساسات
۴. تغییر اهداف غیرواقعبینانه و خیالی به اهدافی واقعی و دست یافتنی.
درمان اختلال شخصیت خودشیفته همانند تمامی اختلالهای شخصیت، هیچ دارویی ندارد و تنها میتوان برای اختلالات همراه آن مانند اضطراب و افسردگی دارو تجویز کرد. درمان اختلال شخصیت خودشیفته روندی سخت و زمانبر است و نباید انتظار تغییرات زیاد از جلسات درمان داشت. آگاهی فرد خودشیفته درباره ویژگیهای شخصیتی خود و افزایش شناخت، بهترین راه تغییر و درمان اختلال شخصیت خودشیفته میباشد.