دفاع مقدس

دفاع مقدس

شپش

دفاع مقدس

تنمان می خارید. به خاطر شپش بود. فکر می کردیم اگر در بزنیم و بگوییم، می آیند سلول را ضد عفونی می کنند. در زدیم، نگهبان آمد. عربی که بلد نبودیم. گفتیم« جانور، حیوان.» گفت:« کو؟» گذاشتیم کف دستش. گفت« کمه. کمه.» غش غش خندید و رفت.