دفاع مقدس

دفاع مقدس

تحریک دشمن با کارهای شتابزده

دفاع مقدس

در سرپُل‏ذهاب كوههای بزرگ نظیر 1100 و 1150 و تمام رشته كوه بازی دراز در دست دشمن بود و كاملا بر تمامی دشت سرپل‏ذهاب مسلط بود. منطقه، كوهستانی بود و آنها بالای‏كوه قرار داشتند. برای دشمن تصور این كه ما در زیر كوه نیرو مستقر كرده باشیم، بسیار دشوار بود؛ به همین دلیل اگر نیرویی را می‏دیدند، می‏گفتند: برای شناسایی آمده و یا از مردمان همان منطقه است. اما اگر ماشین مخصوص جنگ مثل تویوتا را می‏دیدند، آن قدر به طرف او آتش می‏ریختند تا نابود شود. معمولا روز اگر كسی می‏رفت، او را زیر آتش می‏گرفتند. روز قبل از عملیات مسۆول ما كه شخصی به نام حاج بابا بود، همه فرماند‏هان و دیده‏بانان را خواست تا هماهنگی لازم را انجام دهد. من هم كه دیده بان بودم، رفتم. ساعت سه بعد از ظهر قرار بود جلسه تشكیل بشود. فرماندة یك گروهان نیامد. تا ساعت 4 به انتظار او نشستیم حاج بابا عصبانی شد و با احساسات كامل ماشین تویوتا را برداشت تا او را در خط مقدم جبهه پیدا كند. به هر حال با تویوتا در روز روشن مقابل دشمن از این طرف به آن طرف می‏رفت تا بالاخره او را پیدا كرد و آورد. من در مدت سه ماه كه آن‏جا بودم یك بار هم چنین كار خطرناكی را از كسی ندیدم. قطعا این كار موجب شد تا دشمن حساستر شود و شب نیروهای بیشتری را برای نگهبانی بگذارد. پیدا كردن آن فرمانده گروهان شاید آن اندازه هم ارزش نداشت كه به واسطة آن، دشمن هوشیار شود. اساسا اگر همة كارها بر مبنای عقل بود بسیاری از اتفاقها نمی‏افتاد.