آداب غذا خوردن

آداب غذا خوردن

تغییر ندادن روش غذا خوردن۱

آداب غذا خوردن

هر عادتی که در غذا خوردن وجود دارد، نباید تغییر داده بشود زیرا تغییر ناگهانی عادت سبب بیماری می‌شود. هر تغییری حتی اگر برای عادت بد باشد نباید به صورت دفعی باشد. مثلا عادت بر مصرف نان خاصی وجود دارد، تغییر این نان نباید دفعی صورت پذیرد بلکه باید به صورت تدریجی باشد. از روایات به دست می‌آید که اگر شخص بیمار شد، نگاه کند چه تغییری در روش زندگی او ایجاد شده است، اگر بفهمد چه تغییر ناگهانی در زندگی داشته است، می‌تواند علت بیماری را به دست بیاورد. اگر تغییر را اصلاح کند،‌ بیماری او درمان می‌شود. روایت جالب و مهمی وجود دارد: حَضَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع مَجْلِسَ الْمَنْصُورِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنَ الْهِنْدِ يَقْرَأُ كُتُبَ‌ الطِّبِ‌ فَجَعَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع يُنْصِتُ لِقِرَاءَتِهِ فَلَمَّا فَرَغَ الْهِنْدِيُّ قَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ تُرِيدُ مِمَّا مَعِي شَيْئاً قَالَ لَا فَإِنَّ مَا مَعِي خَيْرٌ مِمَّا مَعَكَ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ أُدَاوِي الْحَار بِالْبَارِدِ وَ الْبَارِدَ بِالْحَارِّ وَ الرَّطْبَ بِالْيَابِسِ وَ الْيَابِسَ بِالرَّطْبِ وَ أَرُدُّ الْأَمْرَ كُلَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَسْتَعْمِلُ مَا قَالَهُ رَسُولُهُ ص وَ أَعْلَمُ أَنَّ الْمَعِدَةَ بَيْتُ الدَّاءِ وَ الْحِمْيَةَ هِيَ الدَّوَاءُ وَ أُعَوِّدُ الْبَدَنَ مَا اعْتَادَ فَقَالَ الْهِنْدِيُّ وَ هَلِ الطِّبُّ إِلَّا هَذَا فَقَالَ الصَّادِقُ ع أَ فَتَرَانِي عَنْ كُتُبِ الطِّبِّ أَخَذْتُ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَخَذْتُ إِلَّا عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ[9] یعنی امام صادق(ع) در مجلس منصور حاضر شد در حالیکه مردی از هند کتاب های طبی می‌خواند حضرت صادق(ع) ساکت ماند تا خواندن هندی تمام شود، وقتی شخص هندی خواندن را تمام کرد و عرض کرد آیا از علمی که دارم چیزی می‌خواهی؟ امام (ع) فرمود نه زیرا آنچه همراه من است بهتر از آنچه تو داری است عرض کرد شما چه دارید؟ امام(ع) فرمود گرم را با سرد و سرد را با گرم درمان می‌کنم و مرطوب را با خشک و خشک را با مرطوب درمان می‌کنم و تمامی امور را از خداوند می‌دانم و آنچه پیامبر(ص) فرموده است را عمل می‌کنم و می‌دانم معده خانه‌ی بیماری است و پرهیز دارو است و بدن را به آنچه عادت کرده است نگه می‌دارم طبیب هندی گفت آیا طب غیر از این است؟ امام(ع) فرمود آیا فکر می‌کنی این علم را از کتاب های طبی گرفته ام؟ عرض کرد بله فرمود به خدا قسم نه بلکه فقط از خداوند این علم را می‌گیرم این روایت نشان می‌دهد طب یونانی و طب سنتی معروف و طب هندی را امویان و عباسیان آوردند. در اواخر حکومت امویان و بیشتر در زمان حکومت عباسیان این طب ها آورده شد. آن ها دانشگاهی را به نام مدرسه‌ی نظامی تاسیس کردند و در آنجا طب یونانی را تدریس کردند. آن ها می‌خواستند طب پیامبر(ص) و طب اهل بیت (ع) در حاشیه قرار بگیرند. به نظر می‌رسد منصور یک طبیب هندی آورد و امام صادق(ع) را هم دعوت کرده است تا بگوید طبیب، این شخص هندی است و طب همان طب هندی است و طب اهل بیت(ع) درست نیست. طب ایرانی همان طب یونانی است. اصلا ایران طب ندارد که طب ایرانی وجود داشته باشد، کتاب «قانون» ابن سینا را نگاه کنید، همه را از دیسقوریدوس و جالینوس و بقراط و مانند آن نقل می‌کند و چیزی از خود ندارد. امروزه هم برای ما سوال شخص هندی از امام(ع) مطرح است، آیا طب شیمایی یا طب سنتی یونانی یا طب هندی یا طب سوزنی چینی یا طب همیوپاتی آلمانی را می‌خواهیم؟ امروزه هم جواب امام صادق(ع) برای این سوالات مطرح است. ما باید به طب های بیگانه نه بگوییم. ما باید به کل دنیا بگوییم که طب اسلامی بهتر از تمام طب های دنیا است. امام(ع) طب های دیگر را نفی نکرده است بلکه می‌گوید طب اهل بیت (ع) بهتر است. طب های دیگر چون مرجوح هستند و چون ضرر و عوارض دارند مورد پذیرش نیستند. در این روایت درمان با ضد آمده است. درمان با ضد، درمانی است که در کل دنیا و در تمام طب ها غیر از طب «همیوپاتی» وجود دارد. طب همیوپاتی در آلمان، بیماری را با موافق درمان می‌کند. فقط طب اسلامی می‌گوید بیماری ها از معده است، طب های دیگر قلب یا چیز دیگر را منشاء بیماری ها معرفی می‌کنند. معجزه‌ی ائمه(ع) این است که کل طب را در چند کلمه خلاصه می‌کنند. در حقیقت امام(ع) در این روایت طب را به دو قسم کرده است. طبی که از کتب طبی گرفته شده است و طبی که از خداوند گرفته شده است.