عشق و ترک گناه
درباره واژه «عشق»، عظمت و شکوه آن و یا جنون و بیماری عشق، سخن بسیار گفته شده و شاید کمتر کلمه ای به اندازه آن، دارای تعبیرها و تعریف های مختلف و متناقض باشد. بعضی از نویسندگان بزرگ آن را به اندازه ای بالا برده و گفته اند: عشق افسر زندگی و سعادت جاودانی است! یا این که: عشق معمار عالم هستی است! درباره انسان ها نیز از آثار معجزه آسای عشق سخن گفته اند، که روح انسان را توانا و دل او را زنده نگه می دارد؛ یا این که اصولًا زندگی بدون عشق مفهومی ندارد.
در برابر این تعریف های زیبا، برخی دیگر می گوید: عشق مانند بیماری سرطان و نقرس است که انسان عاقل باید از آن فرار کند!
امام علی علیه السلام در قسمتی از خطبه 109 نهج البلاغه می فرماید: «هرکس به چیزی عشق ورزد، نابینایش می کند و قلبش را بیمار، سپس با چشمی معیوب می نگرد و با گوشی ناشنوای می شنود».
از تفسیرهای متناقض بالا برمی آید که عده ای نظرشان عشق های مقدسی است که تمام وجود انسان را به رنگ خود درمی آورد و او را به سوی معشوق حقیقی و خالق یکتا رهنمون می کند؛ و نکوهش کنندگان عشق نیز نظرشان به عشق های آتشین مادی و مجازی و آلوده به گناه است که بیشتر سر از رسوایی و بدبختی و بیماری در می آورد. در عشق های مجازی و مادی نامقدس، جاذبه نیرومند عشق، دو انسان را به گناه و آلودگی و سقوط در لجن زار عصیان می کشاند، عقل را ویران، و از کار انداخته و او دست به کارهای جنون آمیز و خطرناکی می زند! این گونه عاشقان بی قرار، حتی بدترین عیب ها را با تفسیرهای شگفت آور، زیبا معرفی می کنند! نه اندرزی می پذیرند و نه گوش به نصحیت خیرخواهان می دهند و حتی گاه به ستیز در برابر اندرزگویان برمی خیزند.
اینان معتقدند:
اگر بر دیده مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی
این عشق های آتشین مجازی، بیشتر مواقع با یک آمیزش جنسی خاموش می شود! ولی به عکس، در عشق های حقیقی و مقدس، روح انسان صفا و نورانیت فوق العاده ای پیدا کرده، و همه چیز را جز معشوق حقیقی- که مظهر کمال مطلق است- به فراموشی می سپارد و تحمل سختی ها و ناملایمات را برای رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه های عنایت و لطفش آسان می کند و هنگامی که «در بیابان به شوق کعبه قدم می گذارد، از سرزنش های خار مغیلان غمی به دل راه نمی دهد» در این بخش از حدیث قدسی، درباره واژه «عشق» بهره مند می شویم، که آمده است: «هنگامی که بنده ام توجه به من پیدا کند، آرزو و لذتش را در ذکر خودم قرار می دهم و هنگامی که آرزو و لذتش در ذکر من باشد، به من عشق می ورزد و من هم به او عشق می ورزم و هنگامی که به من عشق ورزد، حجاب میان خودم و او را بر می دارم، (تا به مقام شهود نایل شود)».
عشق به خداوند و اولیای او و هم چنین عشق به ارزش های والا، همواره چراغ راه عارفان دل سوخته و عالمانی است که اثرهای بزرگ علمی از خود نشان داده اند. زمزمه های امیرالمؤمنان علیه السلام در دل شب و دعای پر معنای «صباح» در صبحگاهان و جمله های دعای «کمیل» و راز و نیاز امام حسین علیه السلام در روز عرضه و صحیفه سجادیه و… همه این ها اثرهای گران بهای این عشق مقدسند!
کوتاه سخن این که، هر اندازه معرفت آدمی نسبت به معشوق بیشتر شود، عشق به وصال در او شعله ورتر می شود؛ به اطاعت، بندگی و تسلیم در برابر خواسته های محبوبش تن می دهد.
در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «خدای عزّ و جلّ فرمود:
محبوب ترین چیزهایی که بندگانم به وسیله آنها به من نزدیک می شوند، انجام عملی است که به ایشان واجب کرده ام و او با نافله به من نزدیک می شود، تا آن که دوستش بدارم، گوشش می شوم که بدان می شنود، چشمش می شوم که بدان می بیند، زبانش می شوم که بدان سخن می گوید و دستش می شوم که بدان بر گیرد».
الهی ای فروغ هر دو عالم
الهی ای امید و عشق آدم
الهی عاشقم در سوز و سازم
منم مسکین، تو بنما سرفرازم
برای عاشق شدن پروردگار باید در مقام اطاعت، فرمانبردار بی قید و شرط او باشیم و از اطاعت دیگران در هر مقام، اگر فرمانشان برخلاف رضایت الهی است، دست بشوییم.
انسان عاشق در سایه عبودیت به جایی می رسد که می تواند به اذن پروردگار در جهان تکوین، تصرف کند، همان گونه که آهن سرد و سیاه بر اثر مجاورت با آتش، گرم و سرخ و فروزان می شود، این حرارت و نورانیت از درون ذاتش نیست، بلکه پرتو ناچیزی از آتش به او افتاده و به این رنگ درآمده است. انسان عاشق برای به دست آوردن رضایت معشوق باید فقط به چیزهایی که سبب خشنودی او را فراهم می کند بیندیشد؛ در درجه اول انجام واجبات الهی، نیز از انجام کارهایی که خشم معشوق را فراهم می کند، دوری و بیزاری می جوید؛ یعنی گناهان را بر اثر تهذیب نفس و زحمت های فراوان ترک کند تا بتواند مقداری از عشق خدای سبحان را در خویشتن بیابد.