داستان های زیبا امام موسی کاظم
سلام عزیزم. با داستان های زیبا امام موسی کاظم همراه ما باشید.
امام موسی کاظم (ع)، در نیمه ماه ذی الحجه در سال 128 قمری در روستای «اَبواء» ، میان مکه و مدینه، متولّد شدند.
در سالروز ولادت امام موسی کاظم (ع ) ضمن عرض تبریک به شما در این نوشتار به بازخوانی چند حکایت و داستان از امام کاظم می پردازیم.
محافظت دو شیر از موسی بن جعفر
حمید طوسی نقل می کند: هارون الرشید مرا احضار کرد و دستور داد که به زندان بروم و موسی بن جعفر را به قتل برسانم. هنگامی که به زندان رسیدم وقت نماز بود و موسی بن جعفر به نماز مشغول بود و یک شیر در جانب راست و شیری دیگر در جانب چپ او ایستاده بود، با دیدن این صحنه وحشت کردم و بازگشتم. و آنچه را که دیده بودم برای هارون بازگفتم. هارون چند نفر از معتمدان را همراه من فرستاد تا صحت گفته من به وی ثابت شود. چون به زندان واردی شدیم، دوباره همان شیرها را دیدیم. بازگشتیم و به هارون خبر دادیم. هارون الرشید سوگند یاد کدر که اگر آنچه را که مشاهده کرده ایم برای کسی بازگو کنیم ما را به قتل می رساند. به همین دلیل تا زمانی که هارون زنده بود کسی را از ین واقعه خبردار نکردیم.
نهى از منكر
روزى امام كاظم عليه السلام از در خانه بشر حافى در بغداد مى گذشت كه شنيد صداى ساز و آواز و ازخانه او بلند است و كنيزى براى ريختن خاكرو به در خانه آمده است .
امام عليه السلام به او فرمود: اى كنيز! صاحب اين خانه آزاد است يا بنده مى باشد؟
كنيز گفت : آزاد است .
امام عليه السلام فرمود: راست گفتى آزاد است كه اين چنين گناه مى كند، اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسيد.
وقت كنيز برگشت مولاى او بشر بر سفره شراب بود، از او پرسيد چرا دير آمدى ؟
كنيز ماجراى صحبت خود با امام عليه السلام را براى او بيان كرد. بشركه سخن امام عليه السلام را از زبان كنيز شنيد پاى برهنه دويد .و يه خدمت امام كاظم عليه السلام رسيد و ضمن عذرخواهى واظهار شرمندگى و گريه ازكار خود توبه كرد.
سخن گفتن به تمام زبان ها
ابوبصیر نقل کرده است: روزی به امام کاظم عرض کردم که امام زمان را چگونه می توان شناخت؟ امام فرمود: امام زمان را به چند چیز می توان شناخت. یکی از آنها سخن گفتن امام به هر زبانی است. در حال صحبت بودیم که مردی از جانب خراسان آمد و پس از سلام شروع به صحبت کردن به زبان عربی کرد. و حضرت پاسخ او را به زبان خراسانی داد. مرد خراسانی گفت به خدا سوگند من به این جهت با شما به زبان عربی صحبت کردم که تصور می کردم شما زبان خراسانی نمی دانید. اکنون می بینم که شما فصیح تر از من به زبان خراسانی صحبت می کنید. حضرت فرمود: اگر من این زبان را بهتر از تو ندانم پس فضیلت و علم من بر تو چگونه است و چگونه مستحق خلافت و امامت هستم؟ سپس امام فرمود: کلام و زبان هیچ قبیله ای بر ما پوشیده نیست
نیکی به پسرعمو در لباس قهر از او
امام کاظم علیه السلام سوگند یاد کرده بود که با محمد بن عبدالله (پسرعموی خویش) سخن نگوید. ابراهیم بن مفضل نقل کرده است: خدمت امام کاظم علیه السلام رفتیم و به ایشان گفتم شما مردم را به نیکی و صله رحم تشویق می کنید؛ در حالی که خودتان سوگند خورده اید با پسرعموی خویش سخن نگویید.
حضرت فرمود: اینکه من با او سخن نمی گویم به سبب نیکی به اوست؛ زیرا او مرتب درباره من سخن می گوید و از من غیبت می کند. زمانی که مردم متوجه شوند من با او سخن نمی گویم حرف او را درباره من نمی پذیرند و او مجبور می شود از غیبت من صرف نظر کند و این کار، نیکی در حق اوست.
پرهيز از حرام
امام كاظم عليه السلام غلامش را فرستاد تابراى او تخم مرغ بخرد، غلام يك يا دو عدد تخم مرغ خريد و با آنها قمار كرد آنگاه نزد امام عليه السلام رفت . حضرت تخم مرغ را از او گرفت و پخت و ميل فرمود: پس از آن يكى از غلامان حضرت به او عرض كرد: او با اين تخم مرغ قمار كرد.
امام عليه السلام بسيار ناراحت شد. فورا طشتى طلب مى كرد و غذاهاى حرام را برگرداند.