بازگشت به خواندنی

بازگشت به خواندنی

درمان همجنسگرایی

آیا همجنسگرایی قابل درمان است؟

پنجاه سال پیش، مجله TIME مقاله کوتاهی تحت عنوان «همجنسگرایان قابل درمان هستند» را ارائه داد. این مقاله گزارش داد که همجنس‌گرایان مرد تحت مراقبت دانشمند و روانپزشک ۶۴ ساله دانشگاه پنسیلوانیا، ساموئل هادن، به روان‌درمانی گروهی پاسخ مثبتی برای درمان همجنسگرایی نشان دادند. در طول چهار تا هشت سال، هادن توضیح داد، بیماران رویاهای خود را با یکدیگر تقسیم کرده و تعبیر می‌کنند، لباس‌ها و رفتارهای «پر زرق و برق» خود را کنار می‌گذارند، با خصومت و روان‌رنجوری‌های خود کار می‌کنند و شروع به معاشرت با زنان می‌کنند. به این صورت از نظر هادن ازدواج این مردان نجات یافت و درمان همجنسگرایی آنها انجام شد.

هادن تنها روانپزشک برجسته‌ای نبود که ادعا می‌کرد همجنس‌گرایی، بیماری روانی قابل‌درمان است، اما نماینده بسیاری از این دانشمندان بود. در طول دهه ۱۹۶۰، روانشناسان اروینگ بیبر و چارلز سوکاریدس مرتباً در روزنامه‌ها و مجلات نقل‌قول می‌شدند. و استدلال می‌کردند که میل همجنس‌گرایانه نوعی ناسازگاری روانی اجتماعی است که از کودکی ناشی می‌شود.

نظر فروید درباره همجنسگرایی

نظریه فروید معتقد است که همه کودکان ذاتاً دارای دوجنسیت در روان خود هستند. و فقط در نوجوانی از طریق شناسایی با والدین همجنس خود یک گرایش جنسی ثابت انتخاب می‌کنند. خود فروید تا سال ۱۹۳۵ به‌صراحت اعلام کرده‌بود همجنسگرایی بیماری نیست و به‌شدت از تلاش برای درمان آن دلسرد می‌شود. با این وجود، تا دهه ۱۹۵۰، نظریه‌های وی به‌طور گسترده توسط روانپزشکان محافظه‌کار آمریکایی و مهاجر به نفع تأیید افراد دگرجنسگرا، در پی جنگ جهانی دوم سوءاستفاده شد.

با رواج درمان‌های رفتاری در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰، تلاش‌های جدیدی برای درمان همجنس گرایی نیز صورت گرفت. یکی از این روش‌ها به عنوان روشی از «انزجار درمانی» یعنی درمان با شوک‌های الکتریکی بود.

تاریخچه درمان همجنسگرایی

حتی در حالی که بسیاری از مردم این حرکت مقامات پزشکی را قبول می‌کردند، فعالان دگرباش جنسی در کنار مددکاران اجتماعی و روان‌درمانگران رادیکال مخالف این درمان‌ها بودند. از آنجا که این درمان جبرانی در طول دهه‌های ۱۹۷۰، ۸۰ و ۹۰ بی‌اعتبار شد، از بین رفت. قبلاً در دهه ۱۹۶۰، چنین معالجه‌هایی مقاومت‌هایی را ایجاد کرده بود: در آوریل ۱۹۶۵، درست چند ماه پس از انتشار مقاله TIME، سازمان حقوق همجنسگرایان مستقر در فیلادلفیا، ژانوس، از هادن دعوت کرد تا در مورد تحقیقات خود سخنرانی کند. سخنرانی او با مقاومت شدید از طرف حضار روبرو شد. فرانکلین کامنی، رهبر پیشگام حقوق همجنسگرایان، با تندی به هادن پاسخ‌داد: «مساله گرایش به همجنس مساله‌ای علمی نیست دکتر هادن. این گرایش یک گرایش درونی است.» چنین حملاتی در میان طیف گسترده‌تری از سازمان‌ها علیه دستگاه سلامت روان ظاهر شد. و مشروعیت و خیرخواهی مداخلات بالینی را زیر سوال برد.

در مقابل، متخصصان و مشاوران غیرمذهبی، مدل‌های جایگزین روان درمانی را تأیید کردند که خواست‌های همجنسگرایانه را تأیید کرده‌اند و دیگر تلاش برای درمان همجنسگرایی را غیر لازم دانستند. در ژوئن ۱۹۶۹، انجمن دوریان سیاتل با همکاری یک استاد متخصص اطفال دانشگاه واشنگتن خدمات مشاوره دوریان را برای همجنسگرایان (اولین مرکز در نوع خود در آمریکا) را تأسیس کرد. این مرکز به زودی به خدمات مشاوره سیاتل تغییر نام داد. این مرکز عمدتا توسط داوطلبان، در زمینه‌هایی از جمله روانپزشکی، روانشناسی، مددکاری اجتماعی، آموزش و مشاوره، کار می‌کرد. مراکز مشابه در سال‌های بعد در سراسر آمریکا تاسیس شدند. از جمله مرکز خدمات جامعه گی در لس‌آنجلس، خانه هویت در نیویورک و مرکز ارومین در فیلادلفیا.

جایگزینی عبارت اختلال جهت‌گیری جنسی با همجنس‌گرایی

انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۱۹۷۳ رای به‌حذف «همجنس‌گرایی» از نسخه‌دوم کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-II) داد. که به معنای آن بود که همجنس‌گرایی رسما دیگر به خودی خود یک اختلال محسوب نمی‌شود. این تصمیم در پی چندین سال اعتراض فزاینده متمرکز بر APA -از جمله اخلال در جلسات ملی- منجر به حمایت از روانپزشک برجسته روبرت اسپیتزر شد. تشخیص همجنس‌گرایی بلافاصله با «اختلال جهت‌گیری جنسی» جایگزین شد و در DSM-III به «همجنسگرایی ایگو-دیستونیک» تغییر نام یافت.

همجنسگرایی ego-dystonic به طور خاص برای بیمارانی هدف‌گذاری می‌شد که از گرایش جنسی خود ناراحتی مداوم ابراز می‌کردند. اکنون این احساس نام هوموفوبیا به خود گرفته که می‌تواند فرد را بیمار کند.

از دهه ۱۹۷۰، درمان‌های جبرانی از طریق موسسه‌های مسیحی ضد «همجنس باز»، از جمله گروه Exodus International، که در سال ۱۹۷۶ در آناهیم کالیفرنیا تاسیس شد، دوباره متولد شدند. انواع شیوه‌های مشاوره، مطالعه کتاب مقدس، روان درمانی فردی و گروهی و درمان‌های مبنی بر انزجار دوباره بازگشت. Exodus International در سال ۲۰۱۳ با عذرخواهی رهبر خود مبنی بر «امید دروغین» تعطیل شد. گرچه سازمان‌های بهداشتی حرفه‌ای آسیب و ناکارآمدی بالقوه درمان‌های جبرانی را در درمان همجنسگرایی تصدیق کرده‌اند، اما در جلوگیری از آنها قاطعانه عمل نکرده‌اند. در همین حال، انجمن روانپزشکی آمریکا به خطرات درمان‌های جبرانی در سال ۱۹۹۸ اذعان کرد. نتایجی که افسردگی، اضطراب و رفتارهای خودتخریبی را به عنوان نتایج احتمالی ذکر کرد.

همچنان درمانگرانی هستند که در قالب درمانگران جبرانی به ادامه تلاش برای درمان همجنسگرایی در سراسر کشور و جهان می‌پردازند. برخی اخیراً از روش‌های مبتنی بر شواهد» مانند درمان شناختی-رفتاری و حساسیت‌زدایی و پردازش مجدد حرکات چشم استفاده می‌کنند.

تحقیقات ساموئل هادن (مانند مقاله اصلی TIME در ۱۹۶۵) همچنان به‌عنوان شواهد در وبلاگ‌ها و انجمن‌های بحث و گفتگو ذکرمی‌شود. روانپزشکان، روانشناسان و مددکاران اجتماعی نقشی قدرتمند در شکل‌گیری افکار عمومی و درک خود از افراد دگرباش جنسی داشته‌اند. اما همچنان در مورد درمان همجنسگرایی بحث‌های زیادی وجود دارد. متخصصان همیشه به دنبال «درمانی» برای این افراد بوده‌اند. در ادامه مقاله به بحث مطرح شده در مورد امکان درمان همجنسگرایی در مقاله‌ای متعلق به ۱۹۳۰ می‌پردازیم:

آیا همجنسگرایی قابل درمان است؟

در حالی که برخی اذعان می‌کنند هنوز برای تایید یا رد این نوع گرایش چیزهای زیادی در دست نیست، ادبیات علمی بررسی شده به وضوح نشان می‌دهد که ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی در گرایش جنسی نقش دارند. برخی شواهد نشان می‌دهند تأثیرات شناخته شده در گرایشات جنسی ریشه در عوامل ژنتیک و وراثتی دارد و در حال حاضر هیچ شواهد قانع‌کننده‌ای وجود ندارد که محیط اجتماعی نقش مهمی در این انتخاب‌ها ایفا می‌کند. همین اختلاف سبب شده است که هنوز هم موافقان و مخالفانی برای گرایشات همجنسگرایانه وجود داشته باشد و هنوز عده‌ای معتقدند متدهایی برای درمان همجنسگرایی باید در نظر گرفته شود.

اعتراض‌های مذهبی نسبت به همجنسگرایی در مردان حداقل از قرون وسطی وجود داشته است. اما برای اولین بار در سال ۱۵۳۳ در قانون اساسی انگلستان تصویب شد که لواط یک عمل غیرقانونی است. این قانون که در سال ۱۵۶۳ مجدداً تصویب شد و مبنای محکومیت همجنسگرایان مرد تا سال ۱۸۸۵ بود. در پایان قرن ۱۹ ظهور مفهوم همجنسگرایی به عنوان یک بیماری پاتولوژیک پزشکی یا روانی معرفی شد که درمان‌های قانونی را برای تغییر وضعیت همجنسگرایان الزامی می‌کرد. تایید و پذیرش همجنسگرایی به عنوان یک مفهوم قابل بررسی در ساخت اجتماعی جامعه از قرن بیستم شروع شد. بروز این گرایشات در دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ به اوج خود رسیده است.

تحقیقات ژنتیکی درباره همجنسگرایی

جنبه‌های کمی از زیست انسانی به اندازه گرایش جنسی پیچیده است. یک پیوند ژنتیکی واضح نشان می‌دهد که افراد همجنسگرا «برخلاف انتخاب شیوه زندگی»، «از این طریق متولد می‌شوند». با این‌وجود برخی از این ترس دارند که از چنین یافته‌ای می‌توان سوءاستفاده کرد تا با این افراد «همدردی» کرد. و اکثر تیم‌های تحقیقاتی از پرداختن به این موضوع طفره رفته‌اند. اکنون، مطالعه‌ای جدید ادعا می‌کند این تصورکه یک یا تعداد انگشت‌شماری ژن‌ها، فرد را مستعد رفتارهای همجنسگرایی می‌کند، قابل‌حذف است. تجزیه و تحلیلی که ژنوم نزدیک به نیم میلیون زن و مرد را مورد بررسی قرار داد نشان داد اگرچه ژنتیک قطعاً در جنسیتی که افراد برای داشتن رابطه جنسی انتخاب می‌کنند دخیل است، اما پیش‌بینی‌های ژنتیکی خاصی در این زمینه وجود ندارد.

با این حال برخی از محققان این سوال را مطرح می‌کنند که آیا تجزیه و تحلیل ژن‌های مرتبط با فعالیت جنسی می‌تواند نتیجه‌گیری واقعی در مورد گرایش جنسی داشته باشد؟ بر اساس این تحقیقات دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند باید در نظر گرفت که گرایشات و تمایلات جنسی یک رفتار پیچیده است و قطعاً ژنتیک در آن نقش دارد. مطالعات دیگر گرایشات جنسی را با عوامل محیطی مانند قرار گرفتن در معرض هورمون قبل از تولد و داشتن الگوهای بزرگتر مرتبط دانسته‌اند.

محققان پنج نقطه واحد در ژنوم پیدا کردند که به نظر می‌رسید در میان افرادی که حداقل یک تجربه با همجنس خود داشته‌اند مشترک است. دو تا از این مارکرهای ژنتیکی نزدیک ژن‌های مرتبط با هورمون‌های جنسی و بو هستند. هر دو عاملی که ممکن است در جذب جنسی نقش داشته باشند. اما در کنارهم، این پنج نشانگر کمتر از ۱ درصد تفاوت در فعالیت‌جنسی را بین افراد حاضر در مطالعه توضیح‌داد. هنگامی که محققان شباهت کلی ژنتیکی افرادی را که تجربه همجنسگرایانه داشته‌اند بررسی کردند، به نظر می‌رسد که ژنتیک بین ۸ تا ۲۵ درصد از رفتارها را تشکیل می‌دهد. بقیه عوامل احتمالاً نتیجه تأثیرات زیست محیطی یا سایر تأثیرات بیولوژیکی بوده است.

Conversion Therapy در درمان همجنسگرایی

درمان «جبران کننده» یا «تبدیلی» یک عمل خطرناک است که جوانان با گرایشات همجنسگرایانه را هدف قرار می‌دهد. و می‌خواهد هویت جنسی یا گرایش جنسی آنها را تغییر دهد. اصطلاحاً «تبدیل درمانی» که گاهی اوقات به عنوان «درمان جبرانی» نیز شناخته می‌شود، طیف وسیعی از اقدامات خطرناک و بی‌اعتبار است که به دروغ ادعا می‌کند جهت‌گیری جنسی یا هویت یا بیان جنسیتی فرد را تغییر می‌دهد. این اقدامات برای دهه‌ها توسط سازمان‌های پزشکی و بهداشت روان رد شده است. اما به دلیل ادامه تبعیض و تعصب جامعه علیه افراد LGBTQ، برخی از پزشکان به درمان تبدیلی ادامه می‌دهند. در این درمان خردسالان به ویژه آسیب‌پذیر هستند. و درمان تبدیلی می‌تواند منجر به افسردگی، اضطراب، مصرف موادمخدر، بی‌خانمانی و خودکشی شود.

برخی گروه‌های مذهبی راستگرا این مفهوم را تبلیغ می‌کنند که فرد می‌تواند جهت‌گیری جنسی یا هویت جنسیتی‌اش را تغییر دهد. یا از طریق دعا یا تلاش‌های مذهبی دیگر، یا درمان‌های به‌اصطلاح «جبرانی» یا «تبدیلی»، آن گرایشات را جهت‌دهی صحیح کند. تحقیق در مورد چنین تلاش‌هایی کارآیی آنها را نفی کرده و همچنین نشان داده که آنها مضر هستند. فراتر از مطالعاتی که فقط روی درمان جبرانی متمرکز بودند، تحقیقات گسترده‌تر به وضوح آسیب قابل‌توجهی را که تعصب جامعه و طرد خانواده بر افراد لزبین، همجنسگرایان، دوجنسگرایان، تراجنسی‌ها و کوئرها، به ویژه جوانان نشان می‌دهد را مشخص کرده است. علاوه بر این، شواهد حکایتی قابل‌توجهی در مورد آسیب به افراد LGBTQ در نتیجه تلاش برای تغییر جهت‌گیری جنسی و هویت جنسیتی آنها وجود دارد. براساس این شواهد، هرسازمان مهم پزشکی و بهداشتی در ایالات‌متحده بیانیه‌ای را در محکومیت استفاده از روش درمانی تبدیل کرده‌است.

در تبدیل درمانی همجنسگرایی چه اتفاقی می‌افتد؟

از آنجاکه تبدیل درمانی یک درمان روانشناختی اصیل نیست، هیچ استاندارد و راهنمای حرفه‌ای برای نحوه انجام آن وجود ندارد. بر اساس مقاله ۲۰۰۴ در مجله پزشکی بریتانیا، درمان‌های اولیه در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ شامل بیزاری درمانی، مانند شوکه کردن بیماران یا دادن داروهای تحریک‌کننده حالت تهوع هنگام نشان دادن تصاویر اروتیک همجنس به آنها بود.

روش‌های دیگر شامل روانکاوی یا گفتاردرمانی، درمان‌های استروژنی برای کاهش میل جنسی در مردان و حتی درمان الکتروشوک است. که در آن از شوک الکتریکی برای ایجاد تشنج استفاده می‌شود و عوارضی مانند از دست دادن حافظه دارد. اخیراً، افرادی که از این روش درمانی استفاده کرده‌اند، استفاده از درمان گفتگو محور را گزارش می‌دهند که بر نظریه‌های شبه علمی تأکید دارد، مانند این ایده که مادر بزرگتر یا پدر غائب، کودک را همجنس‌باز می‌کنند.

چرا روانشناسان می‌گویند تبدیل درمانی موثر نیست؟

همجنسگرایی به عنوان یک اختلال روانی در نظر گرفته نمی‌شود. بنابراین انجمن روانشناسی آمریکا (APA) «بهبود» جذابیت همجنسگرایان را در هر صورت توصیه نمی‌کند. در عوض، بر اساس بیانیه ۱۹۹۷ در مورد درمان «تبدیلی» یا «جبرانی» توسط APA، نادانی جامعه، تعصب و فشار برای مطابقت با خواسته‌های دگرجنسگرایی از خطرات واقعی سلامت روان افراد همجنسگرا است.

یک گروه ویژه APA در سال ۲۰۰۹ دریافت که درمان‌های تبدیلی، علیرغم اینکه توسط سازمان‌های مذهبی مورد تبلیغ قرار می‌گیرند، اما شواهد علمی کمی برای حمایت از آنها وجود دارد. با مرور مطالعاتی که از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۷ انجام شد، فقط ۸۳ مورد در این زمینه یافت شد که اکثریت قریب به اتفاق آنها پرونده‌های آزمایشی نداشتند تا نشان دهد که آیا درمان‌ها به اهداف اعلام شده خود رسیده‌اند یا خیر.

گروه ویژه در گزارش خود در سال ۲۰۰۹ نوشت: «این مطالعات نشان می‌دهد تحمل پایدار در جهت‌گیری جنسی فرد غیرمعمول است.» شرکت‌کنندگان پس از تبدیل درمانی همچنان به گزارش جاذبه‌های همجنسگرایانه پرداختند و به‌طور قابل‌توجهی جذب جنس مخالف نشده‌اند. این مطالعات نشان داد که تبدیل درمانی می‌تواند مضر باشد. اثرات منفی شامل «از دست دادن احساس جنسی، افسردگی، خودکشی و اضطراب» بود.

هنوز هم بحث‌های زیادی در مورد صحیح بودن یا اشتباه بودن تمایلات جنسی همجنسگرایانه در جامعه وجود دارد. برخی از دیدگاه مذهبی، برخی از دیدگاه علمی و برخی از دیدگاه‌های جامعه‌شناسانه به‌مخالفت یا موافقت با این گرایشات می‌پردازند. اما نکته‌ای که وجود دارد اینست که روشی تحت عنوان درمان برای گرایشات همجنس‌خواهانه وجود قطعی و علمی ندارد. و تحقیقات هنوز در مورد ریشه‌های این رفتارها ادامه دارد.

نتیجه‌گیری:

هنوز ما بدرستی نمی‌دانیم که چه عواملی در شکل‌گیری همجنسگرایی موثر می‌باشند. تحقیقات علمی شواهدی بر موثر بودن روش‌های درمان همجنسگرایی ارائه نمی‌کنند. و باید نسبت به ادعاهای موجود در این زمینه با شک و تردید نگریست. رواندرمانگر باید به درمان افسردگی، اضطراب و شرم مراجع بپردازد. و سعی‌کند تمرکزش را بر سعادت و احساس خوشبختی او قرار دهد تا مراجع درک‌کند زندگی ابعاد دیگری نیز دارد.

البته مسلما درمان شناختی درباره کسانی که واقعا همجنسگرا نبوده بلکه بواسطه تحریکات محیطی و شرایطی مانند الگوی نقش به همجنسگرایی متمایل شده‌اند، امکان‌پذیر است.